فرشته ی آرزوهام...!!!
♥♥♥ نگران رفتن ها نباشید,زمین گرد است...♥♥♥
سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, :: 18:13 :: نويسنده : TaNhA

آهنگ ماندگار و خاطره انگیز گل هیاهو ( آهای خوشگل عاشق) با صدای زیبای فریدون آسرایی

سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, :: 17:32 :: نويسنده : TaNhA
تقدیم به کسى که درکنارم نیست
اما حس بودنش به من شوق زیستن مى ده


سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, :: 17:13 :: نويسنده : TaNhA

 

بعضی ها بوی خوب دارند
حتی وقتی دورند
دلت که براش تنگ میشه
بوی خوبش تو ذهنت میپیچه
و اونقدر دلت هواشو میکنه
که دوست داری محکم بغلش کنی . . . !


چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, :: 12:25 :: نويسنده : TaNhA

 

 

 

سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, :: 12:56 :: نويسنده : TaNhA

این کتاب زیبا رو براتون گذاشتم ...

واسه اونایی که شکست خوردن حالا چه در یه رابطه...چه در شغل کاری و ...

سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, :: 12:40 :: نويسنده : TaNhA

بازآ
 
بازآ
 
هر آنچه هستی بازآ
 
گر کافر و گبر و بت پرستی بازآ
 
این درگه ما درگه نومیدی نیست
 
صدبار اگر توبه شکستی
 
بازآ


دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:, :: 11:48 :: نويسنده : TaNhA

دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:, :: 11:16 :: نويسنده : TaNhA


 

 

دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:, :: 10:56 :: نويسنده : TaNhA

با عشقم تصمیم گرفتیم کارت عروسیمون این باشه چطوره بچه ها...

دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:, :: 10:15 :: نويسنده : TaNhA

 

دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:, :: 10:6 :: نويسنده : TaNhA
بــا تمــام مداد رنـگـے های دنیــا

به هــر زبــانی کــه بـِدانــے یـا نــــدانے

خـالــے از هــر تـشـبیـه و اسـتــعاره و ایـــهـام
 تـنهـــا یـــک جـــــــمله بـــرایـت خـواهــــم نـــوشــت

دوسـتت دارم خـــاص تــــریـن مــخـاطــب خــــاص دنیـــــا

یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:, :: 11:27 :: نويسنده : TaNhA

یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:, :: 11:21 :: نويسنده : TaNhA
روزی مردی، عقربی را دید که درون آب دست و پا میزند، او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد،اما عقرب انگشت او را نیش زد.مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد، اما عقرب بار دیگر او را نیش زد. رهگذری او را دید و پرسید: برای چه عقربی را که نیش میزند نجات میدهی؟ مرد پاسخ داد: این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشق بورزم.

تقدیم به کسانی که نیش عقربها از دوستان خود خوردند و حرف نزدند و دوباره عشق ورزیدن♥


14 مهر 1391برچسب:, :: 15:28 :: نويسنده : TaNhA

ساعت ۳ شب بود که صدای تلفن پسری را از خواب بیدار کرد.پشت خط مادرش بود....

 

پسر با دلخوری گفت:چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟

مادرگفت:۲۵ سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی.فقط خواستم بگویم....

تولدت مبارک...

پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد...

صبح سراغ مادرش رفت.وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت...

ولی مادرش دیگر در این دنیا نبود...

14 مهر 1391برچسب:, :: 15:28 :: نويسنده : TaNhA

درعصریخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.

خارپشت ها وخامت اوضاع را دریافتند وتصمیم گرفتند دور هم جمع شوند وخود را از خطر حفظ کنند.

وقتی به هم نزدیک تر بودند گرمترمی شدند ولی خارهایشان یکدیگر را زخمی میکرد برای همین ازکنار  هم دور شدند.

با دور شدن از هم آنها یکی یکی یخ می زدند و می مردند....

خارپشت ها مجبور بودند:یا خارهای دوستان را تحمل کنندو یا نسل شان از روی زمین محو گردد.پس بازگشتندو گرد هم آمدند.

آموختند که با زخم های کوچکی که از هم زیستی بسیار نزدیک با دوستان و اطرافیان به وجود می آید کنار بیایند و زندگی کنند.چون گرمای وجود آنها مهم تر است و این چنین توانستند زنده بمانند.

بهترین رابطه آن نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گرد هم می آورد بلکه آن است که هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنار بیاید و محاسن شان را تحسین نماید.

 

جمعه 14 مهر 1391برچسب:, :: 13:49 :: نويسنده : TaNhA

حالا هی بیا و برو...

هی رو این زحم کهنه نمک بپاش...

اما من....

معشوقه چشمای قشنگ تو بودن رو با دنیا عوض نمیکنم...

جمعه 14 مهر 1391برچسب:, :: 13:27 :: نويسنده : TaNhA


بخند...

خیالی نیست...

خدای منم روزی بیدار خواهد شد...

مرا خواهد دید

نوازشم خواهد کرد

و روزی می آید و اشک هایم را پاسخ خواهد داد...

بخند...

***...شادی تو آرزوی من است هنوز...***

چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 15:2 :: نويسنده : TaNhA

من نمیدانم فلسفه دوستی ما انسان ها با یکدیگر چسیت؟

شاید...!

ما انسان ها با هم دوست می شویم تا یکدیگر را در رسیدن به کمال کمک کنیم.

با هم دوست می شویم تا طرف مقابل مان را شاد کنیم.

و خودمان هم نشاط را مزه مزه کنیم.

دوست می شویم تا تنهایی یکدیگر را فراری دهیم به سمت ابد.

ما...



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 15:0 :: نويسنده : TaNhA

من اونيم که عشقتو به صد تا دريا نمي دم

به صد تا عشقو عاطفه به صد تا دنيا نمي دم

دلم مي خواست بهت بگم عاشقتم بي ادعا

دلم مي خواست بدوني که دوستت دارم قد تموم عاشقا

حتي اگه هزار نفر تا زير دار برن برام

يادت باشه که عشق تو هميشه جاويده برام

عشقمو از چشام بخون با منو عشق من بمون

از روزگار پر فروغ از ستاره برام بخون

به قيمت جونم شده هميشه پا به پاتم

***هميشه با تو هستم از عشق تو هلاکم***

چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 14:57 :: نويسنده : TaNhA

 

تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد.

سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد ....


 

 

تا از خود و وسایل اندکش بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود، او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»


صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست، آن می‌آمد تا او را نجات دهد.


مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!» 

چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 14:56 :: نويسنده : TaNhA

 خیال

دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود
تو در آنار من بشینی محال بود
هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود
چشمان مهربان تو پاك و زلال بود
پاییز بود و آوچه ای و تك مسافری
با تو چه قدر آوچه ما بی مثال بود
نشنید لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم های تو محتاج بال بود
سیب درخت بی ثمر آرزوی من
یك عمر مانده بود ولی آال آال بود
گفتم آمی بمان به خدا دوست دارمت
گفتی مجال نیست و لیكن مجال بود
یك عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چیزی شبیه جام بلور دلی غریب
حالا شكست وای صدای وصال بود
شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خیال تو بودم حلال بود


چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 10:35 :: نويسنده : TaNhA

سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:, :: 11:21 :: نويسنده : TaNhA

 

 دیگر هوای برگرداندنت را ندارم

 


هر جا که دلت می خواهد برو

 


فقط ارزو میکنم...

 


وقتی دوباره هوای من به سرت زد

 


انقدر اسمان بگیرد که...!...

 


با هزار شب گریه ارام نگیری

 


و اما من !!!

 


بر که نمیگردم هیچ،

 


عطر تنم را هم

 


از کوچه های پشت سرم جمع میکنم

 


که لم ندهی روی مبل های "راحتی"

 

 


با خاطره هایم قدم بزنی

 

 

 

 


سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:, :: 10:57 :: نويسنده : TaNhA

چه زیباست در اوج تنهایی دست انسانی را گرفتن

به بهانه اینکه نگذارم تنها بماند

چه زیباست در اوج ناامیدی انسانی را همراهی کردن

به بهانه امیدوار کردنش

و چه نامردانه است انسانی را دنبال خود کشیدن ،

عاشق کردنش

و  در اوج تنهاییش رها کردنش و گفتن اینکه :

" دیگر تو را نمیخواهم ...  "

دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 23:12 :: نويسنده : TaNhA

 

نکنه یادت رفته تنهایی خیلی سخته...

دیگه طاقت ندارم تنها بمونم

تو تموم عمرمی آروم جونم

اینو یادت بمونه دل من نگرونه

آخه جز تو کی قدر منو میدونه

بعد تو کی میتونه پیشم بمونه

عاشق دیوونت منم

نمیتونم ازت دل بکنم

تموم زندگیم تویی آرامشم

عاشق دیوونت منم

نمیتونم ازت دل بکنم

بخدا تو هستی زندگیم

اینو میدونم

 

دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 22:49 :: نويسنده : TaNhA
تنها یک روز در سراسر حیات کافیست نگاه از گذشته برگیر وبر آن غم مخور ِ،چراکه از دست رفته است.در غم آینده نیز مباش چراکه هنوز فرا نرسیده است.زندگی را در همین لحظه وآن را چنان زیبا بیافرین که ارزش به یاد ماندن را داشته باشد...


دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 22:44 :: نويسنده : TaNhA
کوچ پرنده به من آموخت:
وقتی هوای رابطه سرد است…
باید رفت...

دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 13:4 :: نويسنده : TaNhA

دل مـن جــــنــبــه نــــداشت
مـوقعی که نـــــیستـی
دارد دمــــــار از روزگـــــــارم تلخم در مــــیاورد . . .
همش بهم میگن شاید حکمتی داره !
شاید قسمتت اینه . . .
خـــــــــــدایــــــــــــا . . . .

چرا معنی این حکمت و قسمت رو نمیفهمم ؟!!
چرا کسی رو که دوست دارم حکمتش اینه که نداشته باشمش ؟!
اگه حکمت اینه که نداشته باشمش ؛
چرا قسمتم شده که دوسش داشته باشم ؟!


دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 13:2 :: نويسنده : TaNhA

دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 13:0 :: نويسنده : TaNhA


تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام . . .
درد یک اتفاق که شاید با اتقاق تـو
دردش متفاوت باشد ویرانم می کند
من از دست رفته ام ، شکسته ام
می فهمی ؟!
به انتهای بودنم رسیده ام ؛

اما اشکـــــــــ نمی ریزم !
پنهان شده ام پشت لبخنـدی که درد می کند !!




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 98
بازدید کل : 1507
تعداد مطالب : 71
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1